گل سرخ

این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد

گل سرخ

این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد

مرد گمنام


یک نفر گفت : شعرهای شما ؛ حرف مفت است و باز تکرار است
گفتم : آقا کمی مودب باش ؛ این غزلها برای سرکار است
اصلا آقا به من چه این دنیا ؛ روزهایش شبیه دیروزند
اشتباهی اگر شما دیدید مال تقویم روی دیوار است
ادعاهای بیخود و خالی ؛ گریه های پر از ریاکاری ؛ آروزهای
سست و پوشالی مال افراد بی کس و کار است
محور دردهای من عشق است ؛ علتش ازدیاد احساس است
آری از بی کسی ؛ تنفر و بغض ؛ لحظه هایم همیشه سرشار است
توی این کوچه مرد گمنامی ؛ خویش را دار زد ز گمنامی
هفته بعد عکس بی نامش ؛ با کمی چسب روی دیوار است


ترانه


در انتظار تو بودم
ساعت گمشده ام یاد این لحظه ها نبود
نشانی هایت معنایی نداشت
زمان از توقف خود دست کشیده بود
و علف می خندید
ماه از پشت پنجره در می زد
و چکاوک های مست
سوالهایم را ترانه می کردند !!!