گل سرخ

این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد

گل سرخ

این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد

اولین اعتراف عاشقانه

? اولین اعتراف عاشقانه ?





اولین بار

که بخواهم بگویم ? دوستت دارم ? خیلی سخت است ...

تب می کنم

عرق می کنم

می لرزم ....





جان می دهم هزار بار

می میرم ....

و زنده می شوم دوباره پیش چشم های تو

تا بگویم

?دوستت دارم?







اولین بار

که بخواهم بگویم ? دوستت دارم ?

خیلی سخت است





اما آخرین بارِ آن

از همیشه سخت تر است

و امروز می خواهم برای آخرین بار بگویم ? دوستت دارم ?

و بعد راهم را بگیرم و بروم ..

چون تازه فهمیده ام

که تو هرگز دوستم نداشتی ...



مهربانی .....!!!!!!


چشم تو یک رباعی است ، زیبا و ارتجاعی
چون یک غزل قشنگ است ، با شاه بیت عالی
معنای شعر چشمت ، در فهم من نگنجد
دریا نمیشود جا ، در کوزه ای سفالی
دل در برم برقصد ، مانند بید مجنون
پیراهنت مگر باد ، آورده این حوالی
از آسمان هفتم ، با بال دل گذشتم
تا ناکجا رسیدم ، با این شکسته بالی
دیری است از نگاهت دل رام و سر به زیر است
آخر به راه آمد ، این رند لاابالی
یک روز خواهی آمد ، تا پیش من بمانی
با خط دستهایم کولی گرفته فالی
بشکن سکوت و خود را از بغضها رها کن
حرفی بزن ، زبان شو ،‌ای دل مگر تو لالی ؟
با یک سلام ساده ، یک جرعه مهربانی
جانی بده به جسم این عشق احتمالی



زاویه غزل

جیبهایم را پر از غزل باران کردم
تا دوباره از تو بگویم
خیال کردم خیلی عاشقی
نه ؛ دیگر زاویه دیدهایت را نمی خواهم
به این شاعر شلخته ببخش
بی نظمی واژگانش را
مرد خانه که تو باشی
دیگر چه خیال ترانه و غزل است