وقتی برای دیدن من دیر میکنی
من را غمین و خسته و دلگیر می کنی
با تو چه کرده ام که بدین گونه ، خوب من !!
اشک مرا زگونه سرازیر می کنی
می آیی و به یک سخن ساده ات مرا
با التهاب عشق ، تو درگیر می کنی
گه گرم و گاه سرد ، گهی سبز و گاه زرد
مانند چار فصل تو تغییر می کنی
روزی هزار مرتبه غم را برای من
همچون شکست آینه تکثیر می کنی
در چشم راه این همه امید و انتظار
خواب شبانه را بهانه تأخیر میکنی ..!!!