این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد
این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد
جیبهایم را پر از غزل باران کردم
تا دوباره از تو بگویم
خیال کردم خیلی عاشقی
نه ؛ دیگر زاویه دیدهایت را نمی خواهم
به این شاعر شلخته ببخش
بی نظمی واژگانش را
مرد خانه که تو باشی
دیگر چه خیال ترانه و غزل است
پریا
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1384 ساعت 12:31 ب.ظ