گل سرخ

این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد

گل سرخ

این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد

مرغ غزل گوی خیال


مرغ غزل گوی خیال

روزگاری تو ، دلت سنگ نبود
شیشه شوق من آونگ نبود
دل ما پنجره ای داشت به عشق
بین ما فاصله فرسنگ نبود
کلک احساس غزلریز مرا
وسعت قافیه ها تنگ نبود
به لب مرغ غزلگوی خیال
غیر بانگ غزل آهنگ نبود
بوم یکرنگی ذهن ما را
نقش صد حیله و نیرنگ نبود
و به پیشانی عشق من و تو
مهر بیهودگی و ننگ نبود
سادگی بود و صمیمیت و عشق
روزگاری که دلت سنگ نبود



چیزهایی که نگفتم...!!!!!!

چیزهایی که نگفتم...!!!!!!

وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست

نگفتم : عزیزم این کار را نکن

نگفتم : برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده

وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ، رویم را برگرداندم





حالا او رفته، و من

تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم

نگفتم : عزیزم متاسفم ، چون من هم مقصر بودم

نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم ، چون تمام آنچه ما میخواهیم عشق و وفا داری و مهلت است

گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای ، من آن را سد نخواهم کرد



حالا او رفته، و من

تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم

او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم

نگفتم : اگر تو نباشی ، زندگی ام بی معنی خواهد بود

فکر می کردم از تمام آن بازیها خلاص خواهم شد



اما حالا تنها کاری که می کنم

گوش دادن به تمام آن چیزهایی است که نگفتم

نگفتم : بارانی ات را در آر ، قهوه درست میکنم و با هم حرف میزنیم

نگفتم : جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست

گفتم : خدا نگهدار ، موفق باشی، خدا به همراهت


او رفت و مرا تنها گذاشت، تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی کنم

مرد گمنام


یک نفر گفت : شعرهای شما ؛ حرف مفت است و باز تکرار است
گفتم : آقا کمی مودب باش ؛ این غزلها برای سرکار است
اصلا آقا به من چه این دنیا ؛ روزهایش شبیه دیروزند
اشتباهی اگر شما دیدید مال تقویم روی دیوار است
ادعاهای بیخود و خالی ؛ گریه های پر از ریاکاری ؛ آروزهای
سست و پوشالی مال افراد بی کس و کار است
محور دردهای من عشق است ؛ علتش ازدیاد احساس است
آری از بی کسی ؛ تنفر و بغض ؛ لحظه هایم همیشه سرشار است
توی این کوچه مرد گمنامی ؛ خویش را دار زد ز گمنامی
هفته بعد عکس بی نامش ؛ با کمی چسب روی دیوار است